پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)
پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)

رابطه با جنس مخالف‏ و دوستان(درپاسخ به سئوال دخترخانم های دانشجو)

رابطه با جنس مخالف‏ و دوستان

الف) انسان، به ویژه جوان، به ارتباط اجتماعى نیازمند است؛ زیرا آدمى موجود اجتماعى است و ارتباط با دیگران پاسخ آن نیاز درونى به شمار می ‏آید. انتخاب همسالان و همکلاسى‏ها، مى‏تواند نشان دهنده درایت و تعقل فرد باشد و زمینه رشد فکرى و اجتماعى و علمی اش را فراهم آورد؛ به عبارت دیگر، ما از طریق ارتباط با دیگران و انتخاب دوست که به شکل‏گیرى شخصیت انسان مى‏انجامد، یکى از نیازهاى مهم زندگى خودرا برآورده مى‏سازیم.

البته آنچه باید بیش از لزوم داشتن ارتباط با دیگران مورد توجه و حساسیت معقول قرار گیرد، میزان و چگونگى ارتباط با همسالان و همکلاسى‏ها و در نهایت انتخاب دوست است.
داشتن روابط ضرورت دارد؛ ولى چگونگى آن از اهمیت بیش‏ترى برخوردار است به گونه‏اى که وقتى نحوه ارتباط به اصل مسأله آسیب رساند، براى حفظ امور مهم‏تر و حیاتى‏تر، باید از ارتباط چشم پوشید. خردمند کسى نیست که بتواند بین خیر و شرّ، خیر را تشخیص دهد و انتخاب کند بلکه خردمند کسى است که بین دو شرّ، آنچه شرش کم‏تر است برگزیند. پس باید در ارتباط با همکلاسى‏ها، به ویژه انتخاب دوست واستحکام بخشیدن به روابط دوستانه، دقت واهتمام جدى داشت. از فرد تحصیل کرده‏اى چون شما انتظار مى‏رود با اندیشه صحیح خود، دیگران رابه هدایت و پاکى دعوت کنید و از کانال دوستى بردیگران تأثیر گذار باشید نه آن که از دیگران تأثیر پذیرید.

 

 

ب) ارتباط با جنس مخالف موضوعى مهم و حساس است. چنان که گذشت، اگر خطرها و زیان‏هاى ارتباط، اصل مسأله رابطه با دیگران را مخدوش سازد – از محدوده مجاز و صحیح ارتباط خارج شود و ارزش‏هاى اخلاقى را زیر پا گذارد – باید جداً از آن پرهیز کرد؛ زیرا شرایط و فضا و نیز محتواى این رابطه‏ ها با موازین و آداب اخلاقى و مذهبى سازگار نیست و در اکثر قریب به اتفاق موارد به انتقال پیام‏هاى احساسى، عاطفى، جنسى و… که ریشه شیطانى دارد، می ‏انجامد. بنابراین، معیار داورى درباره روابط افراد، به ویژه جنس مخالف، توجه به مقررات وموازین عقلى و شرعى ارتباط است. باید در ارتباط با جنس مخالف دست کم به دو نکته اساسى توجه کافى شود:
۱٫ رعایت حیا و عفاف که فراتر از پوشش و حجاب است.
۲٫ تکبر ورزى دخترانه.

اگر صمیمیت، رفاقت، محبت و مهرورزى… بنیاد ارتباط با جنس مخالف باشد، این رابطه آسیب‏پذیر و چراگاه شیطان است. پس دختر در ارتباط با جنس مخالف باید متکبرانه برخورد کند تا از آفت‏هاى ارتباط که هر لحظه ممکن است خرمن عفت و پاکى‏اش را به خطر اندازد، مصون ماند. هر چند اصل بر عدم ارتباط با جنس مخالف است زیرا خداوند متعال، در سوره‏هاى مائده و نساء، مردان و زنان را از ارتباط پنهانى بایکدیگر باز داشته است. امیر مؤمنان على (ع) نیز به خاطر شدت پرهیزگارى از سلام کردن به زنان اجتناب مى‏ورزید. بى تردید ما از على(ع) زاهدتر و با معنویت‏ تر و مطمئن ‏تر نیستیم. وقتى آن حضرت چنین احتیاط مى‏کند، وظیفه ما روشن و بى‏نیاز از توضیح است. پس، ضمن تأکید مجدد بر حفظ حرمت انسانى، شما را به رعایت مقررات دینى و اخلاقى در ارتباط ها، به ویژه رابطه با جنس مخالف، توصیه مى‏کنیم. مبادا با نگاهى آلوده و کلامى خلاف موازین شرعى، سرمایه انسانى و عفاف و حیا و کرامت انسانى خود را به خطر اندازید.

اشتباه اصلى دختران

ریشه مشکل واشتباه اصلى شما آن است که به رغم آگاهى از فضاى ناسالم محیطهاى اجتماعى و… در انتخاب دوست مناسب دقت کافى مبذول نداشته‏اید. شما حتى در برابر خروج دوست همکلاسى‏تان از حدود اخلاق و شرع وارتباط آسانش با جنس مخالف حساسیت نشان ندادید و او را از این عمل نهى نکردید. ممکن است بگویید به سخن شما توجه نمی کرد، دراین صورت باید از رابطه خویش با وى چشم مى‏پوشیدید.

 

شما که از مشکلات فرهنگى و جریان‏هاى اخلاقى جامعه آگاه بودید و قبل از ورود به دانشگاه فطرت پاکتان شما را از ایجاد ارتباط با دوستان ناباب و جنس مخالف باز مى‏داشت، چگونه یک ماه پس از ورود به دانشگاه این مسأله را عادى پنداشتید و به تدریج در دامى که از آن مى‏گریختید، گرفتار آمدید؟ بى تردید این پدیده تأثیر تدریجى و ناخودآگاه دوستى را مى‏نمایاند. در مدتى کوتاه، آنچه فطرت پاکتان زشت مى‏شمرد، از یاد بردید و دیدگاهتان دگرگون شد. پس بى توجهى کوچک در انتخاب دوست و ارزشمند تلقى کردن برخى از ویژگى‏هاى رفتارى (داشتن دوست پسر) سبب شد در پى توجیه روابط با پسران برآیید.

 

هر چند در نخستین ارتباط کلامى با آن پسر، دچار شوک شدید و گمان نمى‏کردید شما نیز مورد تهدید و خطر قرار گیرید. بى تردید وقتى آن پسر دانشجو ارتباط نزدیک و صمیمانه شما و دوست تان را مشاهده کرد، شما را همفکر او پنداشت و به خود جرأت داد که از دوستى و ارتباط عاطفى با شما سخن گوید. بنابراین، اشتباه اساسى شما – افزون بر انتخاب دوستى که هنوز از اندیشه و رفتارها و شخصیت اجتماعى و خانوادگى او آگاهى کامل نداشتید – ایجاد ارتباط با جنس مخالف و ادامه ارتباط با وى به عنوان یک ارزش اجتماعى و احساس حقارت از نداشتن این گونه روابط بود. بااین مقدمه روشن مى‏شود: آن دختر همکلاسى‏تان براى شما(که به ارزش‏هاى اخلاقى – دینى پایبند و از سابقه‏اى روشن و ارزشمند برخوردار بودید،) دوست خوبى نیست.

در ترک ارتباط با دوست پسر، هرگز تردید نداشته باشید؛ زیرا چنین ارتباط هایى هم مورد نهى عقل و شرع است و هم مخالف عرفِ جامعه سالم. مطمئناً باید او و هر فرد دیگرى را از ذهن خود بیرون کنید. حتى اندیشیدن در این باره، مزاحم کار اصلى شما (تحصیل علم) است. مانند سال‏هاى پیش از ورود به دانشگاه، ذهن و رفتارتان را از این گونه مسائل خالى کنید که ارزش در حفظ عفاف و پاکى است.

راه حل صحیح این مشکل

در پاسخ به این مسأله توجه به امور زیر ضرورت دارد:
۱٫ محورهاى اول و دوم، به ویژه ریشه اشتباه خود را به دقت بررسى کنید.
۲٫ شما که در ابتداى زندگى علمى و دانشگاهى به سر مى‏برید، از توانایى و استعداد کافى جهت پیشرفت تحصیلى برخوردارید و خداوند توفیق قبولى در یک رشته خوب و کارآمد و احتمالاً مورد علاقه‏تان را به شما عطا کرده است، این فرصت طلایى را قدر بدانید و به ارزش آن توجه کنید. بنابراین، در دوره کوتاه و حساس دانشجویى که مى‏تواند زمینه خوشبختى و سعادت آینده‏تان را فراهم آورد، تمام همت و تلاشتان را در تحصیل دانش قرار دهید.

 

تنها مسؤولیت دانشجو، دانش اندوزى است. شما نیز جز درس و مطالعه و تحقیق به چیزى نیندیشید. این که با فلانى چه کنم، با زندگى تحصیلى شما و دانشجویى شما سازگار نیست. هرگز اجازه ندهید شخصى نا آشنا که تنها چند بار او را در کلاس دیده‏اید، مسیر زندگى تان را تغییر دهد. پس:
الف) ذهن خود را به این اوهام و افکار بى ثمر آلوده نسازید.
ب) از موقعیت‏ها و مکان هایى که آن‏ها حضور دارند یا به گونه‏اى موجب ورود اندیشه‏هاى زیانبار به ذهنتان مى‏شود، اجتناب کنید و بکوشید زندگى روزانه‏تان بر اساس یک برنامه ریزى درست و حساب شده پیش رود.
ج) در رفتار با جنس مخالف حیا و عفاف و تکبرورزى را اساس کار قرار دهید.
د) در زندگى و به خصوص روابط اجتماعى، جز به رضایت خداوند نیندیشید و در انتخاب دوست دقت کافى داشته باشید.
ه) تا وقتى تصمیم به ازدواج نگرفته‏اید، اندیشه ارتباط با جنس مخالف را از ذهن بیرون سازید. البته در آن زمان نیز به شکل مناسب و به طور رسمى و تحت نظر خانواده محترمتان، عمل کنید. و از هر گونه ارتباط مستقیم، حتى براى آشنایى پیدا کردن از اوضاع و احوال فردى و خانوادگى وى جهت ازدواج، بپرهیزید.

چند نکته

هر چند درخواست نصیحت و شنیدن پند و اندرز و گرفتن راهنمایى از افراد با تجربه و کارشناس، از اندیشه بسیارى از مردم به خصوص جوانان، رخت بربسته؛ ولى تقاضاى شما را که نشان دهنده بیدارى وجدان و سلامت فطرت است، ارج مى‏نهم و شما را تحسین مى‏کنم. امیدوارم این نداى حق طلب و کمال جوى شما خواهر عزیز و جویاى رشد و کمال، همیشه زنده و پایدار باشد.
۱٫ در روایت آمده است: نگاه حرام، تیرى زهر آلود از تیرهاى شیطان است و چشم‏ها دام شیطانند. معمولاً اندیشه در پى چیزى مى‏رود که چشم دیده است. پس بهتر است انسان به کنترل نگاهش پردازد تا دچار انحراف فکر و اندیشه نشود. بنابراین، نگاه خود را کنترل کنید و بدانید شیطان در ارتباط دو نامحرم شرکت فعال دارد. او در پیشگاه خداوند سبحان سوگند یاد کرده است که جز به گمراهى انسان‏ها نیندیشد و هر گاه دو نامحرم خلوت کردند.

 

در جمع آن‏ها شرکت جوید. پس، از خلوت کردن با جنس مخالف، هر چند به بهانه گفت و گوى دوستانه یا علمى سخت بپرهیزید. شیطان هیچ‏گاه به طور مستقیم آدمى را به خیانت و خلاف دعوت نمى‏کند. انسان نیز از آغاز در پى انحراف فکرى و عملى نیست. شیطان او را در موقعیتى قرار مى‏دهد که فرد به صورت ناخودآگاه به سوى زشتى گام بر دارد.

۲٫ در تقویت حیا و عفاف خود بیش‏تر بکوشید؛ زیرا رسول گرامى اسلام مى‏فرماید: اگر کسى حیا نداشته باشد، به هر کارى دست مى‏زند. حفظ پاکى و داشتن عفاف مایه زینت انسان است.

۳٫ در انتخاب دوست دقت کنید. دوست خوب کسى است که افزون بر وفادارى و تعهد و آگاهى و بینش و دور اندیشى، به مقررات اخلاقى و آداب اجتماعى و خانوادگى و از همه مهم‏تر قوانین و دستورات شرعى پابند باشد. بى تردید، کسى که به مفاسد اخلاقى، آلوده و با دستورهاى دینى و اخلاقى بیگانه است، شایسته دوستى نیست. کسى که از ارتباط با نامحرم و جنس مخالف نمى‏پرهیزد، معیار حیا و عفاف را زیر پا نهاده و به جاى دعوت به خوبى‏ها و پیشرفت و تعالى، انسان را به ضد ارزش‏ها دعوت مى‏کند، شایسته رفاقت و مهرورزى نیست. با کسى دوست شوید که نگاه به او شما را به یاد خدا اندازد و گفت و گو با وى سبب پیشرفت علمى و رشد معنوى شما شود.

 

ادامه مطلب ...

کم هزینه ترین لذت ها

-گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.

3- گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم

4 -سعی کنیم بیشتر بخندیم.

5- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

6- وقتی کارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم

7- کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش کنیم ..

8- چند بازی و سرگرمی را یاد بگیریم.

9- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

10- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.

باتشکرازهمکارارجمندم جناب آقای دکترموثق

بدرقه شوهر در فرهنگ ملل
آمریکایی: عزیزم امیدوارم روز موفقى داشته باشى.
انگلیسى: عزیزم براى نوشیدن چایی عصر بیصبرانه منتظرتم.
فرانسوى: عزیزم تمام روز بفکرتم تا برگردى.
ایرانی : دارى میرى این اشغالها رو بزار دم در
آشغالا یادت نره
آشغالا
هوی آشغالا رو ببر

*****

 پسره تو صف نونوایی از دختره پرسیده چند نفر جلوی شما هستند؟
دختره گفته:
دو تا خواهر بزرگتر از خودم هستند
ولی من برای ازدواج مشکلی ندارم، ما اصلا از این رسمها نداریم!

*****

سخت ترین کار تو دوران دانش آموزی
خوردن نارنگی زیر میز بود!
لامصب بوش تا دفتر میرفت

*****

 حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!

  *****

از یارو میپرسن : تو از زنت میترسی؟
میگه:چرا باید بترسم؟
لباسارو شستم
اتومو کردم
غذامو پختم
ظرفامو شستم
شیشه ها رو تمیز کردم
زیر بچه رو هم عوض کردم
اونی که کاراش مونده باید بترسه !

*****

ﭘﺴﺮ: بابا ﻭﺍﺳﻢ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﻣﻴﺨﺮﻱ؟
بابا:ﺍﮔﻪ ﺷﻴﻄﻮﻧﻲ ﻧﮑﻨﻲ،
ﺑﻪ ﺣﺮفم ﮔﻮﺵ ﮐﻨﻲ،
زیاد ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﻴﻮﺗﺮﺑﺎﺯﻱ ﻧﮑﻨﻲ،
ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺑﺰﻧﻲ،
ﻣﻌﺪﻟﺖ هم بیست ﺷﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ!
پسر: ﻣﻴﺨﻮﺍﻱ ﺗﺤﺮیم های آمریکا علیه ایران رو هم ﻭﺭﺩﺍﺭﻡ؟!

دیدن موش در خوابگاه (طنز)

دیدن موش در خوابگاه (طنز)

دیدن موش در خوابگاه …

 

به محض دیدن موش در اتاق یکی از روشهای زیر را انجام دهید:

 

۱) روش کاملا دانشجویی: پس از هماهنگ کردن با هم اتاقی ها با کشیدن یک جیغ بلند از اتاق خارج شوید و دیگر به آنجا وارد نشوید!

 

۲) روش سرخپوستی: مقداری وسایل قابل اشتعال وسط اتاق جمع کنید آتش بزنید تا موش خفه شود سپس مورد ۱ را اجرا کنید!

 

۳) روش معرفتی: به موش بگویید در صورت عدم خروج وی از اتاق قهر خواهید کرد اگر موش با معرفت باشد می رود وگر نه مورد ۱ را اجرا کنید!

 

۴)روش تعارفی: به موش تعارف کنید امشب پیش شما بماند اگر موش تعارفی باشد می ماند در این صورت مورد ۱ را اجرا کنید!

 

۵)روش گامبالا: چند قبضه اسلحه سرد تهیه کنید و به موش اعلان جنگ کنید اگز پذیرفت مورد ۱ را اجرا کنید!

 

۶) روش دمکراتیک: پس از توصیف فواید گفتمان از موش بخواهید اتاق را ترک کند در صورت عدم پذیرش مورد۱!

 

۷)روش نه چندان دانشجویی: یکی از گربه های محوطه را ( از ملزومات هر خوابگاه است اگر ندارید دانشجو محسوب نمی شوید!) به صرف شام دعوت کنید!

 

۸)روش فاشیستی: مقداری از کباب سلف دانشگاه را در مسیر موش قرار دهید موش صد در صد خواهد مرد من تضمین می کنم!

حکایت دختر صدساله

حکایت دختر صدساله

جوان تحصیل کرده ای پیش یکی از ثروتمندان رفت تا دختر او را خواستگاری کند.همین که مرد چشمش به قیافه جوان افتاد از این که چنین داماد موقری داشته باشد بسیار خوشحال شد.لذا برای تطمیع وی گفت: من سه دختر دارم که هیچ یک ازدواج نکرده اند و می خواهم همه را به راحتی شوهر دهم از این رو تصمیم گرفته ام به هر یک از آن ها موقع عروسی به تناسب سنشان پولی دهم تا دست خالی به خانه شوهر نروند.

 

به عنوان مثال آن که هجده سال دارد هجده سکه طلا و آن که بیست وپنج سال دارد بیست وپنج و دیگری که سی ودوسال دارد به همان مقدار سکه دهم. حال شما به خواستگاری کدام یک آمده اید؟

 

جوان کمی فکرکرد و پرسید: شما دختر صدساله ندارید؟!

 

حکایت خر طلبکار

حکایت خر طلبکار

دوستان ملا که خرش را به اندازه خودش می شناختند ، متوجه شدند که روز به روز ضعیف تر

 

می شود . روزی به ملا گفتند : ملا ، مگر به خرت غذا نمیدهی که اینقدر ضعیف شده ؟

 

ملا گفت : چرا ، شبی دو من جو از من جیره می گیرد.

 

دوستانش گفتند : پس چرا اینقدر لاغر شده ؟

 

ملا نصرالدین گفت : هی بسوزه پدر نداری . بیچاره خرم جیره یک ماهش را از من طلبکاراست