پیری برای جمعی سخن میراند. لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مشکلات یکسان زندگی ادامه
میدهید؟
مشکلا ت را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
فرامرز
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 ساعت 02:26 ب.ظ
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت. بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟» ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»
می گویند: “مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت: فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . . چه محشری می شوند! “اینشتین”در جواب نوشت: ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم. واقعا هم که چه غوغایی می شود! ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!
************************
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت: آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد: بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
************************
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟ » برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان» نویسنده جوان برآشفت که: «متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! » وبرنارد شاو گفت: «عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »
************************
یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت. یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه اینجا منتظر باش تا من برگردم. راننده میگه نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم. چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده ۱۰پوند می ده. راننده میگه: گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!
************************
نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوهتان زهر مىریختم. چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من هم اگـر شوهر شما بودم مىخوردمش. ************************
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده… که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه… بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه… چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه ولی من این کار رو می کنم!
فرامرز
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 ساعت 01:46 ب.ظ
سخنان زیبا از چارلی چاپلین ::: بزرگ ترین الماس جهان آفتاب است،که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد. مردمان روی زمین استوار ، بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنند . دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید. برهنگی بیماری عصر ماست. حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند. وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان میدهد ،شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید. فیلمسازان باید به این نکته نیز بیاندیشند که فیلمهایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش خواهند داد. درخشان ترین تاجی که مردم بر سر می نهند در آتش کوره ها ساخته شده است . ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو. از دشمن خود یکبار بترس و از دوست خود هزار بار. خوشبختی فاصله این بدبختی تا بدبختی دیگر است. اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم بیدار نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود. من دریافته ام که ایده های بزرگ هنگامی به ذهن راه می یابند که مصمم به داشتن چنین ایده هایی باشیم. نقاش کامل آنست که از هیچ برای خود سوژه بسازد. شکست خوردن ناراحتی ندارد.آدم باید شجاع باشد تا بتواند از خودش یک احمق بسازد! شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی را داشتی ،اما حالا که به آن دعوت شده ای ، تا میتوانی زیبا برقص. این یکی از تضادهای زندگی ما است ،که آدم همیشه کار اشتباه را در بهترین زمان ممکن انجام میدهد . حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است . انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد. خودپسندی زنها بزرگترین علت بدبختی ایشان و نابودی خانواده هاست . هیچ چیز به اندازه خودپسندی زنها بنیان خانواده را نابود نکرده است. اگر روزی خیانت دیدی،بدان که قیمتت بالاست .
فرامرز
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 ساعت 12:11 ب.ظ
پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهینها تربیت شده و آماده شکار است اما نمیداند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخهای قرار داده تکان نخورده است. این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد. صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزهگر شاهین را نزد او بیاورند. درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟ کشاورز گفت: سرورم، کار سادهای بود، من فقط شاخهای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد. گاهی لازم است برای بالا رفتن، شاخههای زیر پایمان را ببریم. چقدر به شاخههای زیر پایتان وابسته هستید؟
فرامرز
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 ساعت 12:53 ب.ظ
انگار شناختن آدمها کار سختی هم نیست. از نوع کفشی که میپوشند بگیرید تا شیوه راه رفتن و ایستادنشان، همگی میتوانند ویژگیهای شخصیتیشان را آشکار کنند. محققان میگویند، حتی ویژگیهای ظاهری که خود افراد در داشتنشان دستی ندارند، از قبیل نوع و جنس مو هم میتواند در این زمینه راهگشا باشد. آنها معتقدند با نگاه کردن به جنس موی افراد و حتی رنگ طبیعی مویشان و مدلی که خودشان انتخاب کردهاند، میتوانید ریز و درشت شخصیتشان را آشکار کنید. از نظر پژوهشگران، موهای آدمها میتواند نگاهی که به خود و دیگران دارند را آشکار کند. پس قبل از قضاوت در مورد هر کسی، به موهایش نگاه کنید. 1. موهای فرفری کسانی که دارای اینگونه موها هستند، افرادی خلاق و روشنفکریاند که زیاد به قضاوتهای دیگران اهمیتی نمیدهند و به سبک خودشان زندگی میکنند. این افراد برنامههای بلندپروازانهای برای زندگیشان دارند و گمان میکنند موهایشان برگ برندهای برای جلب توجه دیگران هستند. البته گاهی کسانی که چنین شخصیتی دارند، بهطور طبیعی موهای فر ندارند و به دلیل آنکه ظاهرشان را با شخصیت درونیشان هماهنگ کنند، موهای خود را فر میکنند. 2. موی چتری این دسته از افراد دوست دارند توجه را به خود جلب کنند. مهم نیست موهای آنها بلند است یا کوتاه، اندازه موها هرچه که باشد، چتری کردن جلوی مو میتواند توجه دیگران را به سمت آنها هدایت کند، زیرا افراد خواسته یا ناخواسته با نگاه کردن به آنها به چشمهایشان خیره میشوند و برقراری ارتباط چشمی، دریچهای برای شروع یک ارتباط نزدیکتر است. این آدمها به زیبایی طبیعی معتقدند و از آشنایی با آدمهای تازه خوشحال میشوند. البته آنها این نظر را در مورد کسانی میدهند که چتریهای صاف دارند، نه کسانی که بهخاطر مدل موی کوتاهشان مجبورند موهای خود را در پیشانی بریزند. 3. کچلهای مرتب مردهایی که بیش از حد به موهایشان میرسند و در کنار موهای آراستهشان، کفش و لباسی آراسته هم دارند، میخواهند موقعیت و پایگاه اجتماعیشان را به رخ دیگران بکشند یا به خاطر شغلشان فخر بفروشند. بررسیها نشان میدهد، مردهایی که کممو یا نیمه طاس هستند اما معدود تارهای باقیمانده روی سر خود را با دقت و وسواس شانه میزنند، آدمهای خودخواهی هستند که به نگاه دیگران در مورد خودشان اهمیت زیادی میدهند. البته آنها این نظر را در مورد کسانی میدهند که به شکل افراطی به موهایشان میرسند، نه کسانی که تنها میخواهند آراسته و تمیز باشند. 4. موی کوتاه محققان میگویند صاحبان موهای کوتاه، آدمهای محافظهکاری هستند که میتوانند خودشان را با محیط اطرافشان تطبیق دهند. البته آنها معتقدند موهای بیش از حد کوتاه میتواند تمایل افراد به ورزش کردن یا کارهای نظامی را نشان دهد یا از بیماری فرد خبر دهد. چراکه در این سه گروه، افراد ترجیح میدهند موهایی کوتاه داشته باشند. پس اگر فردی با موهای کوتاه را دیدید، اول در شیوه زندگی و شرایطش به دنبال دلیل انتخاب این مدل بگردید و بعد برچسب محافظهکار بودن را روی او بچسبانید. 5. موهای خاکستری از نظر پژوهشگران نه تنها مدلهای مختلف مو، بلکه رنگ مو هم میتواند شخصیت افراد را پیشبینی کند و به ما در برقراری رابطه با آنها کمک کند. تحقیقات دیگری هم میگوید زنانی که بهطور طبیعی، موهایشان به سمت خاکستری شدن میرود، خودشان را همانطور که هستند قبول دارند. آنها از شخصیت و شیوه زندگیشان راضیاند و دوست دارند خود را به همان شکلی که هستند به دیگران نشان دهند. این آدمها روی تصمیمات و رفتارهایشان پرده نمیگذارند و از خودسانسوری بیزارند. 6. موهای به هم ریخته آدمهای بیخیالی که به آسانی ناراحت نمیشوند و تنشهای روزمره کمترین اثر را رویشان دارد، چنین موهایی دارند. البته بسیاری از کسانی که موهای به هم ریخته دارند، دوست دارند با مدهای عجیب و غریب روز پیش بروند. درست است که در چشم دیگران ممکن است خنده دار به نظر برسند، اما از طرف دیگر، جذاب و فریبنده هم هستند. از نگاه دیگر، آدمهای بیقیدی که برای هیچ چیز احترام قائل نیستند، معمولا موهایی ژولیده و کثیف دارند و آخرین باری که به ظاهر موهایشان رسیدهاند را به یاد نمیآورند. پژوهشگران میگویند، اگر آنها به بیماری یا مشکل خاصی مبتلا نباشند، احتمالا بهخاطر کاهلیشان چنین ظاهری را پیدا میکنند. 7. مجعد اینگونه افراد دوست دارند همیشه دوست داشتنی به نظر برسند. آنها هم از نظر خودشان و هم از نظر دیگران، افرادی زیبا و بیخیالی هستند که بودن در کنارشان سرگرم کننده و جذاب است. موهای مجعد مخصوص آدمهای مدرن است که دوست دارند بیهمتا به نظر برسند. صاحبان این موها در یک زمان دوست دارند کنترل همه چیز را به دست بگیرند و در همان زمان از اینکه همه چیز را رها کنند و بیخیال آن شوند هم نمیترسند. پس در ارتباط با آنها کمی محتاطتر عمل کنید تا قربانی تصمیمات ناگهانیشان نشوید. 8. موهای صاف موی صاف یعنی جدیت؛ آدمهایی که چنین موهایی دارند، در زندگیشان یک خط ثابت را انتخاب کرده و از این شاخه به آن شاخه پریدن پرهیز میکنند و یک شاخه را با جدیت ادامه میدهند. آنها دوست دارند همانطور که هستند به نظر برسند. چنین آدمهایی در کارشان هم متخصص هستند و از پس چالشهای زندگیشان به خوبی برمیآیند. این آدمها اگر مسئولیتی را قبول کنند، تمام تلاششان را برای انجام دادنش میکنند و شما میتوانید به متعهد بودنشان اطمینان داشته باشید. 9. نیمه مصری(جلو بلند و پشت کوتاه) اینگونه افراد، آدمهای ساده و بیشیله و پیلهای هستند که به نظر دیگران اهمیتی نمیدهندو نمیگذارند کسی در کارشان دخالت کند. زنانی که این مدل مو را انتخاب میکنند، در زندگی سبک و سیاق خود را در پیش میگیرند و نمیگذارند که وابستگی به دیگران، زندگیشان را نابود کند. آنها میتوانند در زندگی روی خطی که در نظر گرفتهاند حرکت کنند و با قدرت و استقلال عمل میکنند. 10. موهای تیز تیزی (پر مانند) موهای کوتاهی که این ظاهر را دارند، متعلق به آدمهای مدرنی هستند که نسبت به زندگی اشتیاق زیادی دارند و سرزندهاند. اینگونه افراد، آدمها با اعتماد به نفسی هستند و گاهی با رفتارهایشان دیگران را هیجان زده و متعجب میکنند. امروزه زنان زیادی موهایشان را به این شکل آرایش میکنند و انگار میخواهند از این طریق مدروز بودنشان را نشان دهند. 11. موهای بلند زنانی که چنین موهای دارند، شخصیتی آرام دارند، مودبند و البته تا حدودی عجیب و غریب به نظر میرسند. اما در کنار همه این صفات، آنها آدمهای مطیعی هستند که میگذارند دیگران در موردشان تصمیم بگیرند. موی بلند برای زنان در اغلب فرهنگها نشانه زیبایی است. به همین دلیل محققان میگویند زنان بالای 40 سالی که موهایشان را بلند میکنند، دوست دارند جوانی از دست رفتهشان را به دست بیاورند و مثل قبل زیبا به نظر برسند. در واقع آنها میخواهند در مقابل پیری ایستادگی کنند.
فرامرز
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 ساعت 12:46 ب.ظ
یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ؛ اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته و هر چند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و زیر لب میگه : لیلا … لیلا … لیلا … مرد میپرسه : این آدم چشه ؟ میگن : یه دختری رو میخواسته به اسم لیلا که بهش ندادن ، اینم به این روز افتاده ! مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن و مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه با خشم فریاد میزنه : لیلا … لیلا … لیلا … بازدید کننده با تعجب میپرسه : این یکی دیگه چشه ؟ میگن : اون دختری رو که به اون یکی نداده بودن ، دادن به این !!!
. . مردی با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت : عزیزم از من خواسته شده که با رئیس و چندتا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم. ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود. این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن. ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ؛ راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار. زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما به خاطر اینکه نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد. هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود. همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟ مرد گفت : بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا ، چندتایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم. اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟ جواب زن خیلی جالب بود !!! زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم.
فرامرز
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 ساعت 12:29 ب.ظ