پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)
پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)

چرامن؟

آرتور اش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد. طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.
یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
در سر تا سر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند
و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
و دو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگزاز خدا نپرسیدم که خدایا چرا من؟
و امروز وقتی که درد می کشم، خجالت می کشم که از خدا بپرسم :چرا من؟

نشان

مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:
باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید:
باشه، ولی اونجا نرو. مامور فریاد می زنه:آقا! من از طرف دولت فدرال فرستاده شده ام. بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند:
اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم،در هر منطقه یی،
بدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟ میفهمی؟

دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود.
کمی بعد، دامدار پیر، فریادهای بلندی می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند و کمک می خواهد.
به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را کنار می گذارد، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد: نشان. نشانت را نشانش بده !

اندوه گذشته وباورمحال

صیادى گنجشکى گرفت ، گنجشک گفت : مرا چکار خواهى کرد ؟ گفت بکشم و بخورم. گفت : از خوردن من چیزى حاصل تو نخواهد شد ولی اگر مرا رها کنى سه سخن به تو می آموزم که برای تو بهتر از خوردن من است. صیاد گفت : بگو. گنجشک گفت : یک سخن در دست تو بگویم و یکى آنوقت که مرا رها کنى و یکى آنوقت که بر کوه نشینم !!! صیاد گفت : اولی را بگو. گنجشک گفت : هرچه از دست تو رفت برای آن حسرت مخور ؛ پس صیاد او را رها کرد و بر درخت نشست و گفت : محال را هرگز باور مکن ، پرید و بر سر کوه نشست و گفت : اى بدبخت اگر مرا می کشتى اندر شکم من دو دانه مروارید بود هر یکى بیست مثقال که توانگر مى شدى و هرگز درویشى به تو نمی رسیدصیاد انگشت در دندان گرفت و دریغ و حسرت خورد و گفت باز از سومی بگو ؛ گنجشک گفت : تو آن دو سخن را فراموش کردى ، سومی را میخواهی چکار ؟ به تو گفتم برای گذشته اندوه مخور و محال را باور مکن ، بدان که پر و بال و گوشت من ده مثقال نیست آنوقت چگونه در شکم من دو مروارید چهل مثقال وجود دارد و اگر هم بود حالا که از دست تو رفته ، غم خوردن چه فایده ؟ گنجشک این سخن گفت و پرید و این مَثَل براى آن گفته میشود که چون طمع پدید آید ، همه محالات باور شود ! . .

مسافر

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند ولی دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده میشد. جهانگرد پرسید : لوازم منزلتان کجاست ؟ زاهد گفت : مال تو کجاست ؟ جهانگرد گفت : من اینجا مسافرم ! زاهد گفت : من هم… . .

یک لنگه کفش

روزی گاندی با قطار در حال مسافرت بود که به علت بی توجهی ، یک لنگه از کفش های نو او که به تازگی خریده بود از قطار بیرون افتاد ؛ مسافران دیگر برای او تاسف خوردند ولی گاندی بلافاصله لنگه دیگر کفشش را هم به بیرون انداخت ! همه با تعجب به او نگاه کردند اما او با لبخندی رضایت بخش گفت : یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف است ولی اگر کسی یک جفت کفش نو پیدا کند مطمئنا خیلی خوشحال خواهد شد ! خوشبختی یگانه چیزی است که می توانیم بی آنکه خود داشته باشیم ، دیگران را از آن برخوردار کنیم

آیاازتوانمندی های خودخبردارید؟

سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود که در این میان نوه اش آمد و گفت : بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه میخری ؟ او نوه اش را خیلی دوست میداشت ، گفت : حتما عزیزم ! حساب کرد ماهی ۵۰۰دلار حقوق بازنشستگی میگیرد و حتی در مخارج خانه هم می ماند پس شروع کرد به خواندن کتاب های موفقیت ؛ در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود : قابلیت هایتان را روی کاغذ بنویسیداو شروع کرد به نوشتن تا اینکه دوباره نوه اش آمد و گفت : بابا بزرگ داری چه کار می کنی ؟ پدربزرگ گفت : دارم کارهایی که بلدم را مینویسم ! پسرک گفت : بابابزرگ بنویس مرغ های خوشمزه هم درست می کنی !!! درست بود ؛ پیرمرد پودرهایی را درست میکرد که وقتی به مرغ ها میزد مزه مرغ ها شگفت انگیز میشد او راهش را پیدا کرد ، پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد اما صاحب آنجا قبول نکرد ، دومین رستوران نه ، سومین رستوران نه ، او به ۶۲۳رستوران مراجعه کرد و ششصد و بیست و چهارمین رستوران حاضر شد از پودر مرغ سرهنگ ساندرس استفاده کند !!! امروزه کارخانه پودر مرغ کنتاکی در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارداگر در آمریکا کسی بخواهد تصویر سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را بالای درب رستورانش نصب کند باید ۵۰هزار دلار به این شرکت پرداخت کند !!! . .

نابغه


ادیسون به خانه بازگشت یاد داشتی به مادرش داد.
گفت : این را آموزگارم داد گفت فقط مادرت بخواند.
مادر در حالی که اشک در چشمان داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
سالها گذشت مادرش از دنیا رفته بود روزی ادیسون که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد آن را درآورده و خواند.
نوشته بود : کودک شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم!
ادیسون ساعتها گریست
ودر خاطراتش نوشت :
توماس آلوا ادیسون
کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان به نابغه قرن تبدیل شد!

چه کنیم تا هر روز سرشار از انگیزه و انرژی باشیم؟


چه کنیم تا هر روز سرشار از انگیزه و انرژی باشیم؟
انگیزه همان ترغیب ذهنی شما برای انجام یک کار مشخص است. افراد انگیزه های گوناگونی برای انجام کارها دارند. بعضی نظریه ها در مورد انگیزه می گویند که اصلی ترین نیازها، نیازهای جسمی، مانند غذا، آب، خواب هستند. پس با توجه به سطح این نیازها در می یابیم که بیکاری، توانایی ما را برای خرید غذا یا داشتن یک خواب راحت از بین می برد.

به هر حال بعضی از ما تا حدی از نظر مالی توانمند هستیم که دیگر نگران این نیازها نباشیم، پس بعضی از پروژه ها و کارها می توانند انگیزه ما را برای ادامه دادن از بین ببرند. ما متوجه نیستیم که چگونه کار فعلی مان می تواند ترسیم کننده یک کار بزرگ تر باشد. زیرا برای ایجاد انگیزه روزانه به راه های تعریف شده و مشخص بیشتری نیاز داریم. در این نوشتار به بعضی از چنین راه هایی اشاره می کنیم که در این راه به شما کمک می کند.

1- با کارهای کوچک آغاز کنید

وقتی کاری خیلی بزرگ است مدام آن را به تعویق می اندازیم. کارها را به قسمت های کوچک تری تقسیم می کنید که مناسب میزان توجه تان باشد. اگر شما فقط برای چهل دقیقه می توانید تمرکز کنید، کارتان را طوری تقسیم کنید که هر قسمت را در چهل دقیقه انجام دهید.

2- بعد از اتمام کار، به دنبال موفقیت باشید

شروع کردن خوب است ولی به انجام رساندن کار نتیجه ای است که شما نیاز دارید. ببینید چطور تمام کردن کاری که در حال انجام آن هستید، شما را راضی و به موفقیت تان کمک می کند.

3- به خودتان جایزه بدهید

بعد از انجام هر کاری به خودتان جایزه بدهید. این جایزه می تواند تماشای ده دقیقه ای تلویزیون بعد از چهل دقیقه کار باشد. شما یک کار خوب انجام داده اید، پس ایرادی ندارد اگر خیلی به خودتان سخت نگیرید.

4- کلید انگیزه خود را بیابید

هر انسانی راهی برای ایجاد انگیزه در خود دارد. بعضی افراد ممکن است با قدردانی از تلاش های شان انگیزه پیدا کنند، بعضی دیگر با شرکت در مباحثات گروهی؛ هرچه که هست، کلید انگیزه خود را پیدا کرده و از آن بهره برداری کنید.

5- کارتان را با اهداف بلندمدت هماهنگ کنید

چگونه می شود کاری که در حال انجام آن هستید، به اهداف بلندمدت تان کمک کند؟ آیا هدف بلندمدت شما استقلال مالی است یا موفقیت اجتماعی؟ آیا شغل کونی شما مستقیما به هدف های بلندمدت تان کمک می کند؟

6- راجع به اینکه چطور به تعویق انداخت کارها احتمال موفقیت شما را کاهش می دهد، فکر کنید

اگر کارهای تان سروقت انجام نشود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ منفی فکر کردن به شما استرس می دهد و استرس ممکن است به شما کمک کند که آن شرایط سخت را زودتر سپری کنید. این به شرایط و شخصیت شما بستگی دارد. فشار ممکن است فقط در مورد شما موثر باشد.

7- خودتان را جریمه کنید

اگر هم اکنون کار نکنید آیا رقیب تان می تواند بر شما غلبه کند؟ به خودتان قول بدهید که تا کارتان را تمام نکنید به بازی فوتبال نمی روید؛ مانند استرس، جریمه نیز ممکن است به شما کمک کند که کمبود انگیزه را برطرف کنید.

8- از خودتان بپرسید: چرا کار کنم؟

وقتی نیازهای اولیه خودتان را تامین کردید، شما سالم و ثروتمند هستید. شما به کارکردن ادامه می دهید زیرا چیزی در درون تان هست که می خواهید ادامه دهید. آن را پیدا کنید، مدام به خود یادآوری کرده و به وسیله آن در خود انگیزه ایجاد کنید.

9- کارهایی را بیابید که واقعا دوست دارید انجام دهید

پیداکردن انگیزه با شور و اشتیاق فراوان خیلی هیجان انگیز است. ببینید عاشق انجام چه کار هستید و آن را اول انجام دهید. وقتی شروع کردید و کار در جریان است، سایر کارهای همان پروژه هم آسان تر به نظر می رسند.

10- با انسان های سخت کوش ارتباط برقرار کنید

آیا تا به حال برای تان اتفاق افتاده است که با احاطه شدن توسط افراد سخت کوش، شما هم انرژی پیدا کنید و مانند آنها سخت کار کنید؟ مردم در یکدیگر انگیزه ایجاد می کنند. اگر شما دوستان یا همکارانی دارید که روی همان پروژه کار می کنند، به آنها ملحق شوید و با آنها بحث و گفت و گو کنید. مشارکت در شما ایجاد انگیزه می کند.

11- از تکرار بپرهیزید و با برنامه های جدید کار کنید

آیا شما خیلی دقیق بوده اید و کارها و پروژه های تان را با یک برنامه انجام می داده اید؟ ممکن است انگیزه تان کاهش یابد، پس زمان را برنامه ریزی کنید و کار را در زمان دیگری به اتمام برسانید. اکنون از این شرایط خلاص شده و کار دیگری انجام دهید. به محض اینکه در شما انگیزه ایجاد شود، هیچ چیز نمی تواند مانع موفقیت شما شود.

رابطه با جنس مخالف‏ و دوستان(درپاسخ به سئوال دخترخانم های دانشجو)

رابطه با جنس مخالف‏ و دوستان

الف) انسان، به ویژه جوان، به ارتباط اجتماعى نیازمند است؛ زیرا آدمى موجود اجتماعى است و ارتباط با دیگران پاسخ آن نیاز درونى به شمار می ‏آید. انتخاب همسالان و همکلاسى‏ها، مى‏تواند نشان دهنده درایت و تعقل فرد باشد و زمینه رشد فکرى و اجتماعى و علمی اش را فراهم آورد؛ به عبارت دیگر، ما از طریق ارتباط با دیگران و انتخاب دوست که به شکل‏گیرى شخصیت انسان مى‏انجامد، یکى از نیازهاى مهم زندگى خودرا برآورده مى‏سازیم.

البته آنچه باید بیش از لزوم داشتن ارتباط با دیگران مورد توجه و حساسیت معقول قرار گیرد، میزان و چگونگى ارتباط با همسالان و همکلاسى‏ها و در نهایت انتخاب دوست است.
داشتن روابط ضرورت دارد؛ ولى چگونگى آن از اهمیت بیش‏ترى برخوردار است به گونه‏اى که وقتى نحوه ارتباط به اصل مسأله آسیب رساند، براى حفظ امور مهم‏تر و حیاتى‏تر، باید از ارتباط چشم پوشید. خردمند کسى نیست که بتواند بین خیر و شرّ، خیر را تشخیص دهد و انتخاب کند بلکه خردمند کسى است که بین دو شرّ، آنچه شرش کم‏تر است برگزیند. پس باید در ارتباط با همکلاسى‏ها، به ویژه انتخاب دوست واستحکام بخشیدن به روابط دوستانه، دقت واهتمام جدى داشت. از فرد تحصیل کرده‏اى چون شما انتظار مى‏رود با اندیشه صحیح خود، دیگران رابه هدایت و پاکى دعوت کنید و از کانال دوستى بردیگران تأثیر گذار باشید نه آن که از دیگران تأثیر پذیرید.

 

 

ب) ارتباط با جنس مخالف موضوعى مهم و حساس است. چنان که گذشت، اگر خطرها و زیان‏هاى ارتباط، اصل مسأله رابطه با دیگران را مخدوش سازد – از محدوده مجاز و صحیح ارتباط خارج شود و ارزش‏هاى اخلاقى را زیر پا گذارد – باید جداً از آن پرهیز کرد؛ زیرا شرایط و فضا و نیز محتواى این رابطه‏ ها با موازین و آداب اخلاقى و مذهبى سازگار نیست و در اکثر قریب به اتفاق موارد به انتقال پیام‏هاى احساسى، عاطفى، جنسى و… که ریشه شیطانى دارد، می ‏انجامد. بنابراین، معیار داورى درباره روابط افراد، به ویژه جنس مخالف، توجه به مقررات وموازین عقلى و شرعى ارتباط است. باید در ارتباط با جنس مخالف دست کم به دو نکته اساسى توجه کافى شود:
۱٫ رعایت حیا و عفاف که فراتر از پوشش و حجاب است.
۲٫ تکبر ورزى دخترانه.

اگر صمیمیت، رفاقت، محبت و مهرورزى… بنیاد ارتباط با جنس مخالف باشد، این رابطه آسیب‏پذیر و چراگاه شیطان است. پس دختر در ارتباط با جنس مخالف باید متکبرانه برخورد کند تا از آفت‏هاى ارتباط که هر لحظه ممکن است خرمن عفت و پاکى‏اش را به خطر اندازد، مصون ماند. هر چند اصل بر عدم ارتباط با جنس مخالف است زیرا خداوند متعال، در سوره‏هاى مائده و نساء، مردان و زنان را از ارتباط پنهانى بایکدیگر باز داشته است. امیر مؤمنان على (ع) نیز به خاطر شدت پرهیزگارى از سلام کردن به زنان اجتناب مى‏ورزید. بى تردید ما از على(ع) زاهدتر و با معنویت‏ تر و مطمئن ‏تر نیستیم. وقتى آن حضرت چنین احتیاط مى‏کند، وظیفه ما روشن و بى‏نیاز از توضیح است. پس، ضمن تأکید مجدد بر حفظ حرمت انسانى، شما را به رعایت مقررات دینى و اخلاقى در ارتباط ها، به ویژه رابطه با جنس مخالف، توصیه مى‏کنیم. مبادا با نگاهى آلوده و کلامى خلاف موازین شرعى، سرمایه انسانى و عفاف و حیا و کرامت انسانى خود را به خطر اندازید.

اشتباه اصلى دختران

ریشه مشکل واشتباه اصلى شما آن است که به رغم آگاهى از فضاى ناسالم محیطهاى اجتماعى و… در انتخاب دوست مناسب دقت کافى مبذول نداشته‏اید. شما حتى در برابر خروج دوست همکلاسى‏تان از حدود اخلاق و شرع وارتباط آسانش با جنس مخالف حساسیت نشان ندادید و او را از این عمل نهى نکردید. ممکن است بگویید به سخن شما توجه نمی کرد، دراین صورت باید از رابطه خویش با وى چشم مى‏پوشیدید.

 

شما که از مشکلات فرهنگى و جریان‏هاى اخلاقى جامعه آگاه بودید و قبل از ورود به دانشگاه فطرت پاکتان شما را از ایجاد ارتباط با دوستان ناباب و جنس مخالف باز مى‏داشت، چگونه یک ماه پس از ورود به دانشگاه این مسأله را عادى پنداشتید و به تدریج در دامى که از آن مى‏گریختید، گرفتار آمدید؟ بى تردید این پدیده تأثیر تدریجى و ناخودآگاه دوستى را مى‏نمایاند. در مدتى کوتاه، آنچه فطرت پاکتان زشت مى‏شمرد، از یاد بردید و دیدگاهتان دگرگون شد. پس بى توجهى کوچک در انتخاب دوست و ارزشمند تلقى کردن برخى از ویژگى‏هاى رفتارى (داشتن دوست پسر) سبب شد در پى توجیه روابط با پسران برآیید.

 

هر چند در نخستین ارتباط کلامى با آن پسر، دچار شوک شدید و گمان نمى‏کردید شما نیز مورد تهدید و خطر قرار گیرید. بى تردید وقتى آن پسر دانشجو ارتباط نزدیک و صمیمانه شما و دوست تان را مشاهده کرد، شما را همفکر او پنداشت و به خود جرأت داد که از دوستى و ارتباط عاطفى با شما سخن گوید. بنابراین، اشتباه اساسى شما – افزون بر انتخاب دوستى که هنوز از اندیشه و رفتارها و شخصیت اجتماعى و خانوادگى او آگاهى کامل نداشتید – ایجاد ارتباط با جنس مخالف و ادامه ارتباط با وى به عنوان یک ارزش اجتماعى و احساس حقارت از نداشتن این گونه روابط بود. بااین مقدمه روشن مى‏شود: آن دختر همکلاسى‏تان براى شما(که به ارزش‏هاى اخلاقى – دینى پایبند و از سابقه‏اى روشن و ارزشمند برخوردار بودید،) دوست خوبى نیست.

در ترک ارتباط با دوست پسر، هرگز تردید نداشته باشید؛ زیرا چنین ارتباط هایى هم مورد نهى عقل و شرع است و هم مخالف عرفِ جامعه سالم. مطمئناً باید او و هر فرد دیگرى را از ذهن خود بیرون کنید. حتى اندیشیدن در این باره، مزاحم کار اصلى شما (تحصیل علم) است. مانند سال‏هاى پیش از ورود به دانشگاه، ذهن و رفتارتان را از این گونه مسائل خالى کنید که ارزش در حفظ عفاف و پاکى است.

راه حل صحیح این مشکل

در پاسخ به این مسأله توجه به امور زیر ضرورت دارد:
۱٫ محورهاى اول و دوم، به ویژه ریشه اشتباه خود را به دقت بررسى کنید.
۲٫ شما که در ابتداى زندگى علمى و دانشگاهى به سر مى‏برید، از توانایى و استعداد کافى جهت پیشرفت تحصیلى برخوردارید و خداوند توفیق قبولى در یک رشته خوب و کارآمد و احتمالاً مورد علاقه‏تان را به شما عطا کرده است، این فرصت طلایى را قدر بدانید و به ارزش آن توجه کنید. بنابراین، در دوره کوتاه و حساس دانشجویى که مى‏تواند زمینه خوشبختى و سعادت آینده‏تان را فراهم آورد، تمام همت و تلاشتان را در تحصیل دانش قرار دهید.

 

تنها مسؤولیت دانشجو، دانش اندوزى است. شما نیز جز درس و مطالعه و تحقیق به چیزى نیندیشید. این که با فلانى چه کنم، با زندگى تحصیلى شما و دانشجویى شما سازگار نیست. هرگز اجازه ندهید شخصى نا آشنا که تنها چند بار او را در کلاس دیده‏اید، مسیر زندگى تان را تغییر دهد. پس:
الف) ذهن خود را به این اوهام و افکار بى ثمر آلوده نسازید.
ب) از موقعیت‏ها و مکان هایى که آن‏ها حضور دارند یا به گونه‏اى موجب ورود اندیشه‏هاى زیانبار به ذهنتان مى‏شود، اجتناب کنید و بکوشید زندگى روزانه‏تان بر اساس یک برنامه ریزى درست و حساب شده پیش رود.
ج) در رفتار با جنس مخالف حیا و عفاف و تکبرورزى را اساس کار قرار دهید.
د) در زندگى و به خصوص روابط اجتماعى، جز به رضایت خداوند نیندیشید و در انتخاب دوست دقت کافى داشته باشید.
ه) تا وقتى تصمیم به ازدواج نگرفته‏اید، اندیشه ارتباط با جنس مخالف را از ذهن بیرون سازید. البته در آن زمان نیز به شکل مناسب و به طور رسمى و تحت نظر خانواده محترمتان، عمل کنید. و از هر گونه ارتباط مستقیم، حتى براى آشنایى پیدا کردن از اوضاع و احوال فردى و خانوادگى وى جهت ازدواج، بپرهیزید.

چند نکته

هر چند درخواست نصیحت و شنیدن پند و اندرز و گرفتن راهنمایى از افراد با تجربه و کارشناس، از اندیشه بسیارى از مردم به خصوص جوانان، رخت بربسته؛ ولى تقاضاى شما را که نشان دهنده بیدارى وجدان و سلامت فطرت است، ارج مى‏نهم و شما را تحسین مى‏کنم. امیدوارم این نداى حق طلب و کمال جوى شما خواهر عزیز و جویاى رشد و کمال، همیشه زنده و پایدار باشد.
۱٫ در روایت آمده است: نگاه حرام، تیرى زهر آلود از تیرهاى شیطان است و چشم‏ها دام شیطانند. معمولاً اندیشه در پى چیزى مى‏رود که چشم دیده است. پس بهتر است انسان به کنترل نگاهش پردازد تا دچار انحراف فکر و اندیشه نشود. بنابراین، نگاه خود را کنترل کنید و بدانید شیطان در ارتباط دو نامحرم شرکت فعال دارد. او در پیشگاه خداوند سبحان سوگند یاد کرده است که جز به گمراهى انسان‏ها نیندیشد و هر گاه دو نامحرم خلوت کردند.

 

در جمع آن‏ها شرکت جوید. پس، از خلوت کردن با جنس مخالف، هر چند به بهانه گفت و گوى دوستانه یا علمى سخت بپرهیزید. شیطان هیچ‏گاه به طور مستقیم آدمى را به خیانت و خلاف دعوت نمى‏کند. انسان نیز از آغاز در پى انحراف فکرى و عملى نیست. شیطان او را در موقعیتى قرار مى‏دهد که فرد به صورت ناخودآگاه به سوى زشتى گام بر دارد.

۲٫ در تقویت حیا و عفاف خود بیش‏تر بکوشید؛ زیرا رسول گرامى اسلام مى‏فرماید: اگر کسى حیا نداشته باشد، به هر کارى دست مى‏زند. حفظ پاکى و داشتن عفاف مایه زینت انسان است.

۳٫ در انتخاب دوست دقت کنید. دوست خوب کسى است که افزون بر وفادارى و تعهد و آگاهى و بینش و دور اندیشى، به مقررات اخلاقى و آداب اجتماعى و خانوادگى و از همه مهم‏تر قوانین و دستورات شرعى پابند باشد. بى تردید، کسى که به مفاسد اخلاقى، آلوده و با دستورهاى دینى و اخلاقى بیگانه است، شایسته دوستى نیست. کسى که از ارتباط با نامحرم و جنس مخالف نمى‏پرهیزد، معیار حیا و عفاف را زیر پا نهاده و به جاى دعوت به خوبى‏ها و پیشرفت و تعالى، انسان را به ضد ارزش‏ها دعوت مى‏کند، شایسته رفاقت و مهرورزى نیست. با کسى دوست شوید که نگاه به او شما را به یاد خدا اندازد و گفت و گو با وى سبب پیشرفت علمى و رشد معنوى شما شود.

 

ادامه مطلب ...

کم هزینه ترین لذت ها

-گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2- بدون آن که مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی کنیم.

3- گاهی از دیدن یک فیلم در کنار همه اعضای خانواده لذت ببریم

4 -سعی کنیم بیشتر بخندیم.

5- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

6- وقتی کارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یک بستنی بخریم و با لذت بخوریم

7- کمتر حرف بزنیم و بیشترگوش کنیم ..

8- چند بازی و سرگرمی را یاد بگیریم.

9- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

10- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه کنیم.

باتشکرازهمکارارجمندم جناب آقای دکترموثق