بهبودی
دکتر از پرستار پرسید:
امروز قلب بیمار چطوره؟.
پرستار: خیلی خوبه آقای دکتر، اونقدر که
سه مرتبه به من پیشنهاد ازدواج داده.
دکتر: پس قلبش خوب شده،
ولی عقلش رو از دست داده.
گزینش
یه نفر برای استخدام شدن به گزینش رفت.
ازش پرسیدن: بگو ببینم با پای راست به توالت
می رن یا باپای چپ؟.
گف: قربان ، اگه اجازه بدین، با سر میرم.
خجالت
دخترجوونی به پدرش گفت:
بابا این نامزدم ، همین جور برام خرج میکنه.
شما میگی چیکار کنم،
بیشتر از این خجالتم نده؟
پدر: هر چه زودتر باهاش ازدواج کن.
عروسی
کودک به مادرش گفت:
مامان، امروز آقا رضا خواهرم را بوسید.
مادر : اشکالی نداره، اونها نامزد هستن و
هفته دیگه ، عروسی می کنن.
کودک: پس بابا و کلفتمون ، کی عروسی
می کنن?.
تناسب
فیلی در استخری شنا میکرد. مورچه ای سر رسید و
گفت:
بیا بیرون کارت دارم.
فیل از استخر اومد بیرون.
مورچه گفت:
برو ، دیگه کاری ندارم.
فیل گفت: پس چرا من رو صدا زدی.
مورچه:
می خواستم ببینم ، مایوی من رو تو نپوشیدی.
سید
دو تا گوجه فرنگی دعوا می کردن.
گوجه سبز اومد وسط.
گوجه فرنگی ها گفتند: سید تو دحالت نکن.
میوز
گربه زنبور می خوره ، میگه:
" میوز ، میوز ".
کتک کاری
معلم پرسید:
علی ، دو تا سیب داری ، دو تا هم از برادرت می گیری.
حالا چی میشه؟.
علی گفت:
هیچی خانوم ، یک کتک کاری حسابی میشه.
پیک نیک
اولی گفت:
برای پیک نیک جمعه، من یه ناهار حسابی میارم.
دومی گفت:
من هم یه عصرونه حسابی میارم.
سومی که اصفهانی بود گفت:
من هم برادرم رو میارم.
ایستگاه
اتو بوس به چها راه مخبر الدوله رسید. یه مسافر
قلدر و گنده دماغ ، روی صندلی اول نشسته بود.
با تکبر به شاگرد راننده گفت:
اینجا چهار راهه مخبر الدولس .
شاگرد گفت: نخیر ! اینجا ستون فقران بندس.
اطمینان کامل
کلفت با ناراحتی به خانوم خونه میگه:
من دیگه نمی تونم اینجا کار کنم ، چون احساس
می کنم شما به اطمینان ندارین.
خانوم خونه میگه:
اگه اطمینان نداشتم که کلید همه اتاقها و انبار
رو بهت نمی دادم.
کلفت: درسته ، ولی تو این دسته کلید، کلید صندوق آهنی
توی صندوق خونه نیست.
شام ومهمان
مهمون از بچه میزبان می پرسه:
مادرت پس کی می خواد شام بده؟
بچه می گه: مامانم گفته ، هر وقت مهمونها برن ،شام رو
میکشم.