پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)
پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)

چاره گر باش

یک مزرعه ای بود که تعدادی از حیوانات ، در آنجا زندگی می کردند. یک روزی ، خر مزرعه افتاد توی چاه . حیوانات جمع شدند و شروع کردند به سر و صدا تا صاحب مزرعه فکری برای نجات خر بکند. بعد از کمی فکر کردن چیزی به ذهن مزرعه دار رسید ؛ خر پیر بود ، چاه هم باید پر می شد!
مزرعه دار همسایه ها را صدا کرد به هر یک از آنها بیلی داد و همگی با هم شروع کردند به پر کردن چاه !
خر همان اول فهمید چه اتفاقی دارد می افتد . اول شروع کرد با صدای مهیبی فریاد زدن ، ولی اندکی بعد ساکت شد و همه را در حیرت فرو برد!
در حالی که آنها داشتند با بیل خاک بر سر خر می ریختند بعد از هر چند تا بیل خاک ، خر تکانی می خورد و خودش را بالا خاک می کشید!
خر همینجوری ادامه داد تا یک دفعه پرید و از چاه بیرون آمد و فرار کرد.

بعداً خر برگشت و مزرعه دار را با یک جفتک زیبا زخمی کرد. زخم عمیق بود و چرک کرد و مزرعه دار بخاطر همان زخم مرد!

نتیجه

زندگی همواره در حال ریختن خاک بر سر ما ، در ته چاه است و تنها چاره ی ما ، در تکان خوردن و پریدن به سمت بالاست!
هر کدام از مشکلات ما قابل حل است به شرطی که عوض سر و صدا کردن به فکر چاره باشیم .
یادتان باشد وقتی اشتباهی می کنید و بعداً سرپوش می گذارید، حتماً روزی باید پاسخگو باشید!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد