پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)
پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)

بستنی

پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست . پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.
پسر بچه پرسید :"یک بستنی میوه ای چند است؟"
پیشخدمت پاسخ داد: " 50 سنت"
پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید: "یک بستنی ساده چند است؟"
در همین حال ، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند . پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: " 35 سنت"
پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت : " لطفا یک بستنی ساده"
پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی ، پول را به صندوق پرداخت و رفت.

وقتی پیشخدمت بازگشت ، از آنچه دید حیرت کرد...
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی ، 2 سکه 5 سنتی و 5 سکه 1 سنتی گذاشته بود برای انعام پیشخدمت!
این داستان رو تقدیم می کنم به همه کسانی که ذاتاً ثروتمند به دنیا آمده اند نه ارثاً!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد