پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)
پویا

پویا

موضوع:فرهنگی؛ادبی؛اجتماعی؛طنزوآموزشی (به زبانی عمومی وبرای استفاده همه قشرها)

تکنیک‌های تندخوانی

     
 

نکات زیر مهارت تندخوانی را در شما تقویت می‌کند

– مکث‌ها و توقف‌های چشمان خود را حین مطالعه سطور کاهش دهید.

– این همان تمرکزهای لحظه‌ای روی حروف و واژه‌ها ست. ما هنگام خواندن هر یک از سطرهای یک متن چشمان خود را به صورت جهشی به سمت جلو حرکت می‌دهیم. اکنون هر میزان که ما این مکث‌ها و جهش‌ها را کاهش دهیم سرعت خواندنمان نیز افزایش می‌یابد. تعداد این توقف‌ها معمولاً در افراد کندخوان به 7بار در هر سطر می‌رسد اما شما می‌توانید این مکث‌ها را به 3 بار در هر سطر کاهش دهید.

- هنگام مطالعه چشمان خود را در طول سطرها حرکت دهید و نه سر خود را.

- برای کاهش مکث‌ها می‌بایست حوزه دید خود را افزایش دهید. برای این منظور شما باید سعی کنید تا تصاویر واقع در گوشه چشمان خود را بدون اینکه به طور مستقیم به آنها نگاه کنید، ببینید.

- اجازه ندهید حین مطالعه دیدتان دچار سرگردانی شود.

2 – واژه‌ها را گروه‌بندی کنید.

- ما آموخته‌ایم که چگونه حروف را با یکدیگر ترکیب کرده و کلمات را خوانده و درک کنیم. اکنون باید بیاموزیم که دسته‌ای از کلمات را با یکدیگر ترکیب کرده و یک جمله را در آن واحد بخوانیم و در قدم بعدی باید بیاموزیم که چگونه جملات را دسته‌بندی کرده و مفهوم کلی یک پاراگراف را استخراج کنیم.

- ثابت شده که دسته‌بندی واژه‌ها قوه ادراک و فهم را افزایش می‌دهد. به طور کلی مفهوم را آسان‌تر می‌توان از یک دسته واژه استخراج کرد تا از کلمات منفرد و حتی حروف تک.

3 – هیچ‌گاه به عقب بازنگردید.

– اغلب افراد عادت کرده‌اند هنگام مطالعه به عقب بازگشته و واژه‌ها و یا قسمت‌هایی از متن را که به درستی متوجه نشده‌اند بازخوانی کنند. این کار فقط از سرعت خواندن شما می‌کاهد. شما می‌توانید با مطالعه تکمیلی، قسمت‌هایی را که به درستی متوجه نشده‌اید درک کنید. شاید با خودتان بگویید که این بازخوانی مجدد هم زمان می‌برد، اما بازگشت مکرر به عقب برای بازخوانی قسمت‌های درک نشده به مراتب وقت‌گیرتر از مطالعه مجدد یک مطلب به روش تندخوانی است.

4 – هدفمند مطالعه کنید.

– هدف خود را از مطالعه هر مطلبی از پیش تعیین کنید که چه نوع اطلاعاتی را می‌خواهید کسب کنید. این کار سبب می‌‌شود تا شما اطلاعات غیرضروری و حاشیه‌ای را در فرایند مطالعه حذف کنید.

5 – نقطه کلمات و مفاهیم کلیدی را مطالعه کنید.

– ما برای نگاشتن مطالب ناگزیریم پاره‌ای دستورات نوشتاری و ساختار صحیح جملات را رعایت کنیم. اما هنگام خواندن نه. 40 تا 60 درصد کل یک متن از واژه‌ها و حروف بی‌اهمیت و غیرضروری (البته برای درک آن) تشکیل یافته است. مانند حروف ربط بیاموزید تنها اسم‌ها و افعال را بخوانید. نکات و مفاهیم اصلی یک پاراگراف را یافته و آن را در ذهن بسپارید و جزئیات خارج از موضوع اصلی را حذف کنید.

6 - با صدای بلند مطالعه نکنید.

7 – در محیط مطالعه خود هر عاملی را که موجب پرت شدن حواس شما می‌‌شود حذف کنید.

8 – هر میزان که شما با واژگان و اصطلاحات یک زبان آشناتر و مأنوس‌تر باشید درک بهتری نیز از متون نگاشته شده به آن زبان خواهید داشت، بنابراین تا می‌توانید واژه و اصطلاح جدید بیاموزید.

9 – تمرین و تمرین کنید. تا می‌توانید تندخوانی را تمرین کنید. تندخوانی نیز همچون سایر مهارت‌ها نیاز به ممارست دارد.

10 – تمرکز خود را حین مطالعه حفظ کنید. بدین مفهوم که در حین خواندن مطلبی در آن واحد به چیز دیگری فکر نکنید.

چگونه عصبانی نشوم

  چگونه عصبانی نشوم  - دکتر معصومه بهبودی 
 

راهبردهای مدیریت عصبانیت

علت خشم و عصبانیت خود را بیان کنید

حرف بزنید و علت خشم و عصبانیت خود را بیان کنید ولی دقت کنید که افراد مناسبی را برای شنیدن صحبت های خود انتخاب کنید که به خوبی بتوانند با شما همدلی کنند و سرزنشتان نکنند، با افرادی درد و دل کنید که خسته‎تر از شما نباشند و شخصیت آرامی داشته باشند. همچنین دقت کنید که زمان مناسبی را انتخاب کرده باشید و طرف مقابل شما فرصت شنیدن صحبت های شما را داشته باشد. علاوه بر این مکان آرامی را برای صحبت کردن انتخاب کنید. در این صورت بیان کردن خشم‎های کهنه منجر به پالایش هیجانی و التیام زخم‎های قدیمی شما می شود.

علت خشم و عصبانیت خود را بیان کنید

حرف بزنید و علت خشم و عصبانیت خود را بیان کنید ولی دقت کنید که افراد مناسبی را برای شنیدن صحبت های خود انتخاب کنید که به خوبی بتوانند با شما همدلی کنند و سرزنشتان نکنند، با افرادی درد و دل کنید که خسته‎تر از شما نباشند و شخصیت آرامی داشته باشند. همچنین دقت کنید که زمان مناسبی را انتخاب کرده باشید و طرف مقابل شما فرصت شنیدن صحبت های شما را داشته باشد. علاوه بر این مکان آرامی را برای صحبت کردن انتخاب کنید. در این صورت بیان کردن خشم‎های کهنه منجر به پالایش هیجانی و التیام زخم‎های قدیمی شما می شود.

تنش جسمی را بیرون بریزید

ورزش یا تحرک جسمی زیاد باعث می‎شود که هیجان‎های فیزیکی کاسته شود. چون در هنگام خشم قدرت بدنی زیاد می‎شود و اگر این توانایی زیادی از طریق فعالیت های جسمی که بهترین آن ورزش است، تخلیه نشود می تواند مخرب باشد.

ادامه مطلب ...

گذشته بد خود را چگونه فراموش کنیم؟

   
 

برای فراموش کردن گذشته، باید با مرگ ها، طلاق، یا فقدان های مختلف کنار بیایید و در این مقاله توصیه هایی برای روبه رو شدن با شکست هایتان، خداحافظی کردن و گذشتن از آنها معرفی کنیم.

فراموش کردن گذشته تان، چه ترک یک رابطه اعتیاد آور باشد یا غم از دست دادن یکی از عزیزان، یکی از سخت ترین کارهاست. با اینکه ممکن است بدانید که این رابطه چقدر برایتان دردناک است و برای سلامتی خودتان هم که شده باید آن را کنار بگذارید، اما هنوز برای گفتن خداحافظ مشکل دارید.

آسان نیست اما راه های عملی برای فراموش کردن گذشته تان وجود دارد. قبل از اینکه بخواهید از رابطه خود خداحافظی کنید، لازم است که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید.

6 قدم برای فراموش کردن گذشته

1. درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید، نقاشی بکشید، و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به خاطراتتان احترام بگذارید.

2. با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناکتان، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر احساس آرامش می کنید.

3. درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به عقب برگردید.

4. احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید. اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر یا گناهتان را گردن بگیرید.

5. معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید.

6. برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید.

فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود.

فراموش کردن گذشته یعنی چه؟

فراموش کردن گذشته یعنی قبول کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمی آید. درمواجهه با شکستتان شما هرچه از دستتان برمی آمده کرده اید. باید بدانید که تا جاییکه می توانسته اید خوب، مهربان و موثر بوده اید. اگر قرار بود به عقب برگردید مطمئناً نمی توانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش کنید.

فراموش کردن گذشته یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید. فکر کردن دوباره به آنچه که می توانستید یا باید انجام می دانید هیچ اثری ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خورده اید سعی کنید خودتان را ببخشید.

فراموش کردن گذشته یعنی افکارتان را بشناسید. اگر می بینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به اشتباهات گذشته تان فکر کنید.

فراموش کردن گذشته یعنی به ذات زمان اعتماد کنید. زمان می گذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخم هایتان به مرور التیام می یابند و فقط جای آن بر جا می ماند.

فراموش کردن گذشته یعنی ارتباطات جدید ایجاد کنید. لازم نیست که حتماً یک گروه دوست تازه پیدا کنید. می توانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از همسایه ها را برای شام به خانه تان دعوت کنید. اگر درمورد شکست هایتان با کسی حرف بزنید راحت تر می توانید با آنها کنار بیایید.

فراموش کردن گذشته یعنی در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید. خیلی مهم است که دردها و ناراحتی هایتان را با دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگیدیگران هم علاقه نشان دهید.

فراموش کردن گذشته یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید. شروع به تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن گذشته باید به دنبال جهت های تازه باشید.

فراموش کردن گذشته یعنی زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید. فرصت های بیشمار تازه ای وجود دارد که به شما کمک می کند با گذشته تان خداحافظی کنید. از منطقه امنتان بیرون بیایید. وقتتان را با کسانی بگذرانید که شادتان می کنند و از بودن با آنها لذت می برید.

وقت می خواهید یک رابطه را فراموش کنید باید به طور جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است که باز با آن فرد وقت بگذرانید یا باید همه چیز را به طور کل فراموش کنید. شاید هنوز عاشق او باشید یا از شما سوءاستفاده کرده باشد و در افکار و احساساتتان سردرگم شده باشید. ایجاد یک وقفه عاقلانه ترین راه ممکن است. از این طریق می توانید راحت تر فراموش کنید.

پیام های مثبت زندگی

سلامتی:

1- آب فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید:

Energy

Enthusiasm         (شورواشتیاق)

Empathy             (دلسوزی و همدلی).

 

5- از ورزش کمک بگیرید.

6- بیشتر بازی کنید.

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

 

شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

16- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

17- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

18- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

19- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

20- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

21- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

22- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..

23- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.

 

جامعه:

24- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.

25- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

26- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

27- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

28- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

29- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

30- زمان بیماری ،شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

 

زندگی:

31- کارهای مثبت انجام دهید.

32- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

33- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

34- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

35- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

36- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.

37- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستی تان شاکر باشید.

38- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.

 

 

 

کمک کنیم تا پیام های مثبت همیشه در جهان جاری بماند و بازتاب آن را در زندگیتان ببینید

پند و اندرز سقراط حکیم

خوشبخت ترین فرد کسی است که بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم." سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است." سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟" مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود." سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟" مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم." سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.

در این شرایط ازدواج نکنید

در این شرایط ازدواج نکنید

افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با 10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم.
گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است.

در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست!



مساله این است که در خیلی از موارد، افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با 10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم که اگر خود شما هم در چنین شرایطی قرار بگیرید ممکن است ندانسته مرتکب همان اشتباهات آشکار شوید.

1 – زیبایی خیره کننده

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید.

 


2 – پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند!

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر «خانم دکتر» نخواهید بود!

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟

 



3 – شیفتگی و عشق بی اندازه

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!

یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.

اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.

اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.

 



4 – احساس تنهایی شدید

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.

تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!

افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.
 



5 – عجله

«برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود.» آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟

شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.

در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!

 



6 – سن پایین

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.

این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر 20 سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.

درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟
 



7 – شناخت ناقص

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید.

احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.
 



8 – بحران روحی

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.

بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.
 



9 – سرخوشی و هیجان

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده یاد که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!

هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.

در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.

 



10 – چشم و هم چشمی

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.

از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند!

چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید!
 


خداراشکر

I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house,
because it means that I am alive

خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام


I am thankful for being sick once in a while,
because it reminds me that I am healthy most of the time

خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم


I am thankful for the husband who snoser all night,
because that means he is healthy and alive at home asleep with me

خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم
این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است


I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes,
because that means she is at home not on the street

خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است
این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند


I am thankful for the taxes that I pay, because it means that I am employed

خدا را شکر که مالیات می پردازم، این یعنی شغل و درآمدی دارم و بیکار نیستم


I am thankful for the clothes that a fit a little too snag,
because it means I have enough to eat

خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند، این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم


I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day,
because it means I have been capable of working hard

خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم، این یعنی توان سخت
کار کردن را دارم


I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning,
because it means I have a home

خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم، این یعنی من
خانه ای دارم


I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot,
because it means I am capable of walking
and that I have been blessed with transportation

خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم
این یعنی هم توان راه رفتن دارم
و هم اتومبیلی برای سوار شدن


I am thankful for the noise I have to bear from neighbors,
because it means that I can hear

خدا را شکر که سرو صدای همسایه ها را می شنوم، این یعنی من توانائی شنیدن دارم


I am thankful for the pile of laundry and ironing,
because it means I have clothes to wear

خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم، این یعنی من لباس برای پوشیدن دارم


I am thankful for the becoming broke on shopping for new year,
because it means I have beloved ones to buy gifts for them

خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند
این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم


Thanks God... Thanks God... Thanks God

خدا را شکر... خدا را شکر... خدا را شکر


--
خوشبختی از آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد .

تفاوتهای خانمها و آقایان

تفاوتهای خانمها و آقایان

تارهای صوتی خانم‌ها از تارهای صوتی آقایان کوتاهتر است،

تن صدای آقایان بم تر است و خونشان غلیظ تر!

تعداد نفس‌های خانم‌ها در واحد زمان بیشتر است اما تنفس آقایان عمیق‌‌‌تر است،

استخوان‌های مردها بلندتر است و ماهیچه‌هایشان آمادگی بیشتری برای چاق شدن دارد،

در عوض در زیر پوست خانم‌ها ذخیره چربی بیشتری وجود دارد، در نتیجه طاقت آنها در هنگام گرسنگی نسبت به مردها بیشتر است!  

این روزها در هر گوشه و کنار با نوشته‌هایی رو به رو می‌شویم که به تفاوت میان زن و مرد اشاره دارند، اما به نظر من گرچه تفاوت‌های فیزیکی جالبند اما دانستن تفاوت‌های روانی زن و مرد، بیشتر می‌تواند به ما کمک کند تا ارتباط مؤثری با یکدیگر برقرار کنیم و توقعات یکسان و مشابهی از یکدیگر نداشته باشیم.

یکی از جالب‌ترین تفاوت‌های میان زن و مرد که بر سایر رفتارهایشان هم اثر می‌گذارد نگرش آنها به دنیاست.

مردان دنیا را از دیدگاه متمرکز نگاه می‌کنند در حالی که زنان دنیا را از دیدگاه منبسط می‌بینند.

آگاهی جنس مذکر به تدریج یک جزء را به جزء دیگر مربوط می‌سازد تا به کل برسد که این با جزء یا کل‌نگری تفاوت دارد.

اما آگاهی جنس مؤنث که منبسط است تصویر کلی را می‌گیرد و به تدریج اجزای درون آن را کشف می‌کند.

همین آگاهی جنس مؤنث باعث می‌شود زنان علاقه بیشتری به عشق، ایجاد ارتباط، مشارکت، همکاری و هماهنگی و سازش داشته باشند، در حالی که آگاهی متمرکز مردها، آنها را بیشتر به سمت ایجاد نتایج، رسیدن به اهداف، رقابت، کار، منطق و تأثیرگذاری سوق می‌دهد.

حالا به برخی رفتارهای خانم‌ها و آقایان اشاره می‌کنیم که تا حد زیادی از این نگرش نشأت می‌گیرد:  

ورود به اتاق!

وقتی مردی وارد اتاق جدیدی می‌شود نقطه‌ای را انتخاب می‌کند، به طرف آن می‌رود به چیزی نگاه می‌کند و بعد به چیز دیگر و بعدش باز به چیزی دیگر. این کار را ادامه می‌دهد تا به تدریج تصویری از محیط بسازد.

 برعکس وقتی یک زن وارد همان اتاق می‌شود در یک نگاه سریع، تقریباً خود به خود به خیلی چیزها نگاه می‌کند و تمام اتاق را به یکباره می‌بیند. او به رنگ دیوارها، عکس‌ها و این که اتاق چگونه تزیین شده دقت می‌کند سپس وقتی تصویری از کل محیط دارد، یک نقطه را برای نشستن انتخاب می‌کند.

 وقتی زن و مردی وارد یک نمایشگاه می‌شوند شما می‌توانید تمرکز مردانه را هنگامی که یک مرد بسیار سریع و هدفمند از یک غرفه به غرفه دیگری می‌رود ببینید، در عوض زن انگار همه چیز را در درون خود جای می‌دهد و سپس به اکتشاف و تجسس جزئیات می‌پردازد.  

کیف‌های زنانه؛ کیف‌های مردانه!

زنان اغلب از کیف‌های بزرگ و سنگین با روکش‌های زیبا استفاده می‌کنند و در عوض کیف مردان سیاه یا قهوه‌ای و مخصوص حمل وسایل کاملاً ضروری مانند: گواهینامه رانندگی، کارت ماشین، اسکناس و... است.

 

در کیف خانم‌ها هر چیزی را که احتمالاً خودش یا دیگران ممکن است به آن احتیاج داشته باشند، می‌توان پیدا کرد. قرص سرماخوردگی، قرص‌های مسکن یا ویتامین، سنجاق سر، آئینه، ناخن‌گیر، مداد، خودکار، کاغذ، دستمال کاغذی، دسته کلید، مسواک، خمیردندان، یک آلبوم کوچک، چای کیسه‌ای، کتاب جیبی مورد علاقه، عینک آفتابی، سوهان ناخن و ده‌ها وسیله ریز و درشت دیگر.

 کمتر مردی می‌تواند یک روز با چنین کیفی سر کند!  

مکالمه با تلفن!

مردها در حین صحبت با تلفن دوست ندارند با کس دیگری صحبت کنند، انرژی مردانه خواهان آن است که در یک لحظه بر روی یک موضوع متمرکز شود، در حالی که یک زن قادر است با تلفن صحبت کند، از سوختن شام جلوگیری کند، بچه‌اش را آرام کند، متوجه شود شوهرش به او چه می‌گوید و...

هوشیاری منبسط او اجازه می‌دهد تا مراقب چیزهای زیادی باشد.  

رانندگی!

رانندگی اتومبیل وضعیت دیگری است که این تفاوت‌ها را آشکار می‌سازد.

هرگز سعی نکنید با مردی که در حال رانندگی است گفت و گوی خصوصی داشته باشید. تمرکز یک مرد در رسیدن به هدفش در مؤثرترین شیوه ممکن است.

اما متأسفانه زن‌ها گوش ندادن مردها را بد تعبیر می‏کنند یا خیال می‌کنند توجهی به آنها ندارند!

 

 

اما کدامیک از این دیدگاه‌ها بهتر است؟ بدیهی است هر دو طرز تلقی می‌تواند صحیح و درست باشد.

دیدگاه‌های همدیگر را بشناسیم و ارتباط مؤثرتری برقرار کنیم


آیا از روزمره گی زندگی زناشویی خود خسته شده اید؟

آیا در زندگی زناشویی شما هم هیچ گونه هیجانی وجود ندارد و شما از این زندگی روزمره و تکراری خسته شده اید ، و روتین بودن مسائل روزمره در عشق شما وارد شده است ؟

در دنیای مدرن امروز و زندگی های الان ، زنان و شوهران حداکثر دو بار در روز یکدیگر را می بینند . صبح هنگامی که بیدار می شوند و هر یک آماده می شوند تا به محل کا ر خود بروند و شب هنگام وقتی که از کار برگشته اند و هر دو آن قدر خسته هستند که دیگر قدرت و حوصله ای برای صحبت کردن با یکدیگر ندارند . پس تنها دو بار و آن هم نه به طور کامل یکدیگر را ملاقات می کنند .

● اما چطور باید از این شرایط خارج شد ؟

ما هشت توصیه به شما می دهیم که راه گشای شما خواهند بود :

۱) بدون اینکه برنامه خاصی ترتیب بدهید به مسافرت ها ی و یا پیک نیک های کوچک بروید : وقتی که به این کار بپردازید ، می توانید زمانی را به خود و همسرتان اختصاص دهید از خود و صحبت هایی که در این مدت در دلتان مانده بود منتظر فرصتی بودید تا آن را به همسرتان انتقال دهید ، صحبت کنید . بخصوص برای خانم ها صحبت کردن با همسرشان حتی در مورد مسائل روزمره یک نیاز است . و هنگامی که این نیاز تامین نشود باعث می شود که زنان به طور ناخود آگاه از همسر خود دوری کنند . اگر احساس می کنید دچار روزمره گی شده اید حتما یک سفر برای خود ترتیب دهید ، تا از این احساس و خستگی های خانه دور شوید .

۲) همواره سعی نداشته باشید که برای همه ی کار های زندگی تان برنامه ترتیب دهید. در مواقعی هم که بدون برنامه ریزیس کاری را انجام می دهید حتی می تواند برایتان جالب تر از همیشه باشد . زیرا هنگامی که قبل از انچام هر کاری برنامه ریزی کنید دیگر شما به آسانی نمی توانید، حتی کارهای کوچک را انجام دهید . برای مثال همیشه برای آخر هفته ها این برنامه را دارید که به دیدن خانواده ی خود و همسرتان بروید . شاید این کار برای خانم ها کسل کننده نباشد اما مردان تنوع طلبند و از این برنامه هفتگی خسته خواهند شد پس بهتر است برنامه های خود را تغییر دهید و با همسر خود برای تعطیلاتتان برنامه ریزی های جالب و مفتحی را ترتیب بدهید .

۳) کارهای و فعالیت های تازه ای را با همکاری یکدیگر شروع کنید ، زندگی مشترک بر اساس فعالیت های دو نفره پایه ریزی شده است . ورزش های پر هیجان و مفرح را با حضور دیگری و با هم تجربه کنید . ورزش هایی مانند پیاده روی ، دوچرخه سواری و یا ورزش های فکری را آغاز کنید تا از لحاظ روحی به یکدیگر نزدیک تر شوید . ورزش هایی مانند : یوگا و ... .

۴) سعی کنید از جنبه ی جنسی برای یکدیگر جذاب باشید : همان طور که می دانید یکی از پایه های زندگی هر خانواده ای بر اساس روابط جنسی بین زن و مرد شکل می گیرد . و از کلمات عاشقانه بیشتری استفاده کنید ، یکدیگر را با نهایت عشق صدا بزنید تا روابط شما مستحکم تر شود .

۵) به ظاهر خود برسید : فراموش نکنید کار بیرون از خانه و یا رسیدگی به مسائل خانه و فرزندانتان نباید مانع این باشد که شما بزرگترین وظیفه ی خود یعنی همسر بودن را فراموش کنید . به خرید بروید لباس های زیبا با رنگ های شاد را برای خود تهیه کنید ، به خود برسید و همیشه مرتب و تمیز باشید، یادتان باشد که شما در برابر همسر تان وظایفی دارید و اگر این نکات را رعایت نکنید و این روزمرگی ادامه یابد ممکن است همسرتان از شما دوری کند.

۶) با همسرتان صحبت کنید : در بیشتر مواقع خانواده های که مشکل دارند و به بن بست می رسند به این علت است که نمی توانند مشکلات خود را با صحبت کردن بین خودشان حل کنند و قادر به صحبت کردن معمولی با یکدیگر نیستند . و مانند دو فرد غریبه با یکدیگر رفتار می کنند و یا گاهی اصلا زمانی برای اینکه با یکدیگر صحبت کنند را ندارند ، اگر این مطلب در مورد شما صدق می کند می توانید به هنگام صرف شام با یکدیگر صحبت داشته باشید .

۷) از نکات ریز نیز استفاده کنید : نکاتی مانند اینکه میز شامتان را زیبا بیارائید با شمع ها ، گل ها و ... چون مسلما هر شخص سلیقه ی بخصوص خود را دارد و به یکدیگر بدون اینکه مناسبتی در میان باشد هدیه بدهید، به شوهرتان یا خانم تان گل یا هدیه ی که خیلی کران نیاشد هدیه دهید تا به او یاد آور شوید که کسی در دنیا وجود دارد که او را خیلی دوست دارد و به خاطر او زندگی را ادامه می دهد . این نکات کوچک به طور باور نکردنی زندگی تان را تغیر می دهد.

۸) یکدیگر را در حد افراطی محدود نکنید : اگر خانم و یا آقا می خواهد ساعاتی را با دوستانش و یا خانواده اش و بدون شما سپری کند ، ممانعتی با او نداشته باشید . هر انسانی حق دارد آزاد باشد و کارهای شخصی را که میل دارد به تنهایی انجام دهد . و بعلاوه در لحظاتی که از یکدیگر دور هستید ، قدر و ارزش طرف مقابل را می توانید به خوبی درک کنید . و هنگامی که دوباره بخواهید به رابطه تان باز گردید ، قدر با هم بودن را بهتر می دانید و از تمام لحظه هایتان استفاده می کنید .سیمرغ